چند و چون «سعید شدن شقی» و «شقی شدن سعید» در دنیا
موضوع بحث : سعید شدن شقی و شقی شدن سعید در دنیا
طرح مطلب :
روایاتی داریم مبنی بر آنکه سعادت و شقاوت انسان، نه فقط در این دنیا بلکه قبل از ولادت انسان معلوم است.
اَلشَّقِیُّ شَقِیٌّ فی بَطْنِ اُمِّهِ وَ السَّعیدُ سَعیدٌ فی بَطْنِ اُمِّهِ (توحید، 356)
به دور از دیدگاههای جبرگرایانه، این مطلب را میتوان از دو منظر بیان نمود :
- انسان در عوالمی قبل از این دنیا بنا بر اختیار خود امتحاناتی را داشته و در آنها شقی یا سعید شده اند.
- خداوند عالم در علم خود شقی و سعید بودن انسانها را قبل از ولادت و اختیارداری آنها میداند (البته علم خدا علت سعید یا شقی شدن انسان نیست).
اما روایت دیگری نیز مطرح است که در آن معصوم علیه السلام میفرماید : خداوند بنده را از شقاوت به سعادت منتقل میکند؛ ولی از سعادت به شقاوت منتقل نمی کند.
إِنَّ اللَّهَ یَنْقُلُ الْعَبْدَ مِنَ الشَّقَاءِ إِلَى السَّعَادَةِ وَ لَا یَنْقُلُهُ مِنَ السَّعَادَةِ إِلَى الشَّقَاَء (توحید، 358)
استاد گرامی با ذکر روایاتی که در آن به امتحانات قبل از این دنیا اشاره شده، میفرمایند : «در آن عالم مسلّم شد که سعدا کیستند و اشقیاء کیانند». و میفرمایند : «برای سعدا حتم شد که وقتی به دنیا آمدند، سعیدند و شقی نخواهند شد».
بحثی که پیش می آید : حال سؤال این است که بر اساس این روایت، آیا آنانکه اهل سعادت شدهاند، در این دنیا سعادتشان تضمین شده و قطعی است و دیگر واهمه شقی شدن را ندارند؟ یا خیر.
نظرات طرفین : عدهای میگویند این امکان ندارد که خداوند سعدا را شقی کند و این محال است که آنکه سعید است، شقی شود (ولی امکان سعید شدن شقی هست). عدهای هم میگویند مفهوم این روایت، همان توفیق و خذلان است و خداوند سعدا را مشمول توفیق خود (و نه خذلان) میفرماید؛ اما چه بسا بندهای، خودش خودش را به ورطه خذلان بیندازد و از سعادت به شقاوت افتد.
بررسی بحث :
به نظر میرسد ریشه اختلاف نظر در دیدگاه است. یعنی آنکه از زاویه دید افعال و علم خدا نگاه کنیم و یا از زاویه افعال و علم انسان. منابع مختلفی بررسی شد و شاید بهترین نظر و بیان، همان است که در پاورقی همان حدیث (انتقال عبد از شقاوت به سعادت) در کتاب توحید مرحوم صدوق (ره) نگاشته شده است :
ان قلت: ان کان المراد بالشقاوة و السعادة بحسب ما یراه الناس فالنقل ثابت من کل منهما الى الآخر کما نطق به الحدیث الرابع و شهد به الواقع، و ان کان المراد بهما بحسب ما فی علم اللّه فلا نقل أصلا لان ما علمه تعالى لا یتغیّر، قلت: انّ الکلام منصرف عن هذا البحث بل المراد أن اللّه تعالى یلطف بأمور لبعض من یسلک سبیل الشقاوة فیقربه من سبیل السعادة لمصالح لشخصه او لغیره سواء ختم أمره بالسعادة أو بالشقاوة، و لا یمکر بمن یسلک سبیل السعادة بأمر فیقربه من سبیل الشقاوة سواء أیضا ختم أمره بها أو بها. و الشاهد له الحدیث السابع من الباب التالى، و لا یبعد أن یکون الکلام ناظرا الى مسألة البداء.
میفرماید : «اگر بگویی مراد از شقاوت و سعادت، آن باشد که مردم میبینند، پس انتقال، چه از شقاوت به سعادت و یا از سعادت به شقاوت، هر دو ثابت است. همانگونه که در روایت چهارم آمده است و به شهادت آنچه در واقع میبینیم. و اگر مراد به حسب آن چیزی است که در علم خداوند است، پس اصلاً انتقالی نخواهد بود (چه از سعادت به شقاوت و چه از شقاوت به سعادت). چرا که آنچه خدا میداند تغییر نمیپذیرد.
میگویم : همانا مطلب منصرف از این بحث است. بلکه مراد آن است که خدای متعال، برای بعض آنانکه راه شقاوت را میپیمایند، امور را تلطیف میفرماید، پس آنها را به راه سعادت نزدیک میفرماید، بخاطر مصالحی از خود آن شخص و یا شخص دیگر؛ چه امرش را به سعادت ختم کرده باشد و چه شقاوت. و نسبت به آنکه در راه سعادت میرود، کاری را مکر نمیفرماید (خذلان) تا او را به راه شقاوت نزدیک کند؛ باز هم چه امرش را به این یا آن ختم کرده باشد. و شاهد بر این، حدیث هفتم از باب بعدی است. و بعید نیست که این روایت ناظر بر موضوع بداء باشد».
در ادامه بررسی از دو نفر از بزرگان نیز مطلب مورد بحث سوال شد. مضموناً هر دو بزرگوار فرمودند که طرح این نوع مباحث از زاویه فعل و علم خدا و بحث بر آن، برای خلق خدا که نه بر علم خدا تسلط دارند و نه بر علم او، اولویت ندارد و لازم است این مطالب حمل بر خوف و رجاء گردد و هر کسی به دنبال تقرب به سعادت و دوری از شقاوت باشد.
در پایان، این فراز زیبا از زیارت آل یاسین و روایتی نغز را متذکر میگردیم که :
یا مَولایَ شَقِیَ مَن خالَفَکُم وَ سَعِدَ مَن أطاعَکُم
لذا معیار سعادت و شقاوت، اطاعت و یا مخالفت با حجج الهی علیهم الصلوه و السلام است.
ابوعمرو فارسی معروف به زاذان، از سلمان فارسی روایت میکند، که وی گفته است: روز عرفهای رسول خدا صلی الله علیه و آله میان جمعیتی حضور یافت و اعلام کرد: ای مردم! امروز خداوند اراده فرموده، که همه شما را به طور عموم و علی علیه السلام را بخصوص مورد عنایت و غفران خویش قرار دهد.
سپس به علی علیه السلام فرمود: نزدیک من بیا، آن گاه دست علی علیه السلام را در دست خود گرفت و فرمود: سعادتمند کامل و حقیقی کسی است، که بعد از من از تو اطاعت کند و ولایت تو را بپذیرد. و شقاوتمند و بدبخت کسی است، که بعد از من، در حق تو عداوت ورزد، و راه عصیان و نافرمانی تو را پیش گیرد. (امالی شیخ مفید، مجلس 20، ص 95(