از صدای سخن دوست

این وبلاگ برای نشر داشته های مفیدی است که غالبا درباره قرآن و ذکر و یاد اهل البیت علیهم السلام و علوم ایشان است

از صدای سخن دوست

این وبلاگ برای نشر داشته های مفیدی است که غالبا درباره قرآن و ذکر و یاد اهل البیت علیهم السلام و علوم ایشان است

از صدای سخن دوست

محتوای این وبلاگ مانند یک کشکول از مطالب منتخب است.
از اهداف این وبلاگ، ذکر و یاد قرآن و اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، موضوعات مهدویت و غیبت و ظهور امام زمان علیه السلام، معرفت و بندگی حق متعال، علوم قرآن و تفاسیر روایی، بررسی و نشر احادیث و روایات ائمه معصومین علیهم السلام به عنوان سخن و پیام ایشان، راه و رسم زندگی صحیح، تربیت و اخلاق اسلامی و انسانی، شناخت مواقف شبهه و ضلالت و گمراهی و از این قبیل است.
در این بین از کلام بزرگان و آموزه های ناب علمای علوم اهل بیت علیهم السلام نیز بهره ها می بریم، ان شاء الله.

بررسی حدیث حقیقت کمیل

دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۰، ۰۸:۵۴ ب.ظ

بررسی حدیث حقیقت

مهدی گندم‌کار      بهمن 96

 

بر اساس گفتگویی که در مورد حدیث حضرت علی علیه‌السلام در پاسخ به کمیل در مورد حقیقت، انجام شد، لازم به نظر رسید که بررسی بیشتری بر این موضوع انجام گیرد که در این مقاله به نتایج حاصل از این تحقیق اشاره می‌گردد.

 

معرفی حدیث:

این حدیث به حدیث «حقیقت» معروف است و بنابر نقل کتاب «روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه» اثر مرحوم مجلسی والد به صورت زیر آمده است:

 

«سأله کمیل بن زیاد عن الحقیقة، فقال: ما لک و الحقیقة ؟ فقال: أ و لست صاحب سرک ؟ فقال صلوات الله علیه: بلی و لکن یترشح علیک ما یطفح منی فقال کمیل: أو مثلک یخیب سائلا ؟ فقال علیه‌السلام الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر إشارة فقال: زدنی بیانا فقال علیه‌السلام: محو الموهوم‏ مع صحو المعلوم فقال: زدنی بیانا فقال علیه‌السلام: هتک الستر لغلبة السر فقال زدنی بیانا فقال صلوات الله علیه: جذب الأحدیة بصفة التوحید قال: زدنی بیانا قال علیه‌السلام نور یشرق من صبح الأزل فیلوح علی هیاکل التوحید آثاره قال: زدنی بیانا قال أطفأ السراج فقد طلع الصباح»[1]

 

مرحوم محمدتقی مجلسی (م. 1070ق) رحمه ا... علیه، این روایت را در میانۀ بیان خود و به عنوان قولی مشهور، در باب رعایت ادب در اینکه از چیزی که در دسترس فهم تو نیست سوال مپرس و جستجو مکن، آورده و برای آن سندی ذکر نفرموده است.

 

بررسی سند حدیث:

میرزا حبیب اله هاشمی خویی (م. 1324ق) در جلد 19 کتاب «منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه» و در بخشی 90 صفحه‌ای تحت عنوان «رسالة منفردة فی لقاء الله تعالی‏»، در ضمن بیان و شرح حدیث، ناقلان زیر را برای آن بر می‌شمرد. چنانچه ملاحظه می‌شود او (احتمالا) اولین نقل این حدیث را منسوب به سید حیدر آملی (زنده تا 787ق) می‌داند. همچنین شماری از بزرگان شیعه را از جمله کسانی می‌شمرد که این حدیث را در کتب خود آورده‌اند. ولی لازم به نظر می‌رسد این موضوع پس از تحقیق، تایید یا رد گردد.

 

«نقله العارف المذکور [سید حیدر آملی] فی جامع الأسرار ص 170 و شرحه فی عدّة مواضع من ذلک الکتاب، و العلّامة الشّیخ البهائی فی الکشکول و القاضی نور اللّه الشهید نوّر اللّه مرقده فی مجالس المؤمنین و العارف الشّیخ عبد الرزاق اللّاهجی فی شرح گلشن راز، و الخوانساری فی روضات الجنّات، و المحدّث القمّی فی سفینة البحار و غیرهم من أساطین الحکمة و العرفان فی صحفهم القیمة، و شرحه العلّامة قطب الدین الشیرازی فی رسالة معمولة فی ذلک فقط، و شرحه أیضا بعض أساتیذنا بالنظم الفارسی و لقد أحسن و أجاد، ألا و هو العارف الرّبانی محیی الدّین مهدی الالهی القمشئی أدام اللّه أیام إفاضاته»[2]

 

آقای سیدحسن مصطفوی در مقاله‌ای تحت عنوان «شرح حدیث الحقیقه» مندرج در شماره 2 مجله پژوهشی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام، مقدمه زیر را در باب سند حدیث ذکر می‌کند و چنانچه ملاحظه می‌شود، این حدیث را فاقد اسناد و ارسال در جوامع حدیثی معتبر می‌داند و آن را به دلیل کثرت نقل از «عرفا و اهل ا... » و تاییدات افرادی چون حکیم سبزواری و سید حیدر آملی می‌پذیرد و حتی در همین دو نقل نیز اختلاف در فقرات حدیث را قائل است.

 

«پیش از آن که به شرح این حدیث که به مطالب بلند عرفانی، آمیخته است بپردازیم؛ لازم می‌دانم مقدّمه‌ای را که حاوی نحوه انتساب این حدیث و شرح اجمالی پاره‌ای از مصطلحات عرفاست، تقدیم نمایم، لذا این مقدمه دارای دو بخش است:

بخش اول: نحوه انتساب حدیث

1- این حدیث را عرفا و اهل ا...، بسیار نقل کرده‌اند و از طریق صحابی جلیل القدر وثقة کمیل بن زیاد نخعی - علیه الرّحمة - به حضرت امیر علیه‌السلام در ردیف ارسال مسلّمات چنانچه رسم آنهاست مرسلاً منسوب نموده‌اند، گر چه در هیچ یک از جوامع حدیثی معتبر، مسندا و مرسلاً نقل نشده ولی از طرفی مرحوم حکیم متأله سبزواری - قدس سرّه الشریف - در کتاب شرح دعای صباح (سبزواری، بی‌تا، ص 319) آن را از مشهورات بین عرفا شمرده و فقیه و عارف و اصل حضرت شیخ، سید حیدر آملی در کتاب نص النصوص فی شرح خصوص الحکم (آملی، 1352، ص 440) این حدیث را از اخبار صحیحه دانسته است.

لذا فکر می‌کنم که مثل شهادت حکیم متأله سبزواری بر شهرت حدیث و تصریح حضرت شیخ سید حیدر آملی - قدس سرّه - به صحّت آن کافی باشد که برای انسانی که از جاده انصاف منحرف نباشد، اطمینان به صدور این حدیث شریف از ساحت مقدس ولایت عظمی حاصل گردد.

بین ناقلان حدیث در تعداد فقرات این حدیث اختلاف است، بعضی مثل حاجی سبزواری آن را در طی پنج فقره بدون جمله «جذب الاحدیة لصفة التوحید» نقل کرده‌اند (سبزواری، بی‌تا، ص 319). و بعضی همچون شیخ سید حیدر آملی، آن را در طی شش فقره یعنی با نقل جمله «جذب الاحدیة لصفة التوحید» ثبت نموده‌اند (آملی، 1352 ص 440). و این جانب در این مقاله، نقل صاحب نص النصوص یعنی شیخ سید حیدر آملی را مورد توجه قرار می‌دهم»[3].

 

جناب آقای مهدی مهریزی در کتاب «حدیث پژوهی» ضمن پرداختن به شرحی از حدیث حقیقت منتسب به خواجه محمد دهدار (م. 1016ق) در مورد سند این حدیث مطالب زیر را اشاره نموده و سندیت آن را دچار تردید جدی می‌داند:

 

«یکی از احادیثی که کمیل بن زیاد نقل کرده، ‌حدیث حقیقت است که در آن، ‌از درجات و مراتب حقیقت می‌پرسد. این حدیث، درمصادر اصلی شیعه و اهل سنت یافت نشد. بویژه در آثار اولیه حدیثی، نشانی از آن در دست نیست. مدارکی که تاکنون به آن دست یافتیم، عبارت‌اند از:

1- روضات الجنات، سید محمد باقر خوانساری (ج3، ص 537، چاپ سنگی و ج6، ‌ص 62، ‌چاپ جدید).

2- مجالس المومنین، قاضی نورالله شوشتری (ج2، ص 12).

3- شرح الاسماء حاج ملاهادی سبزواری (ص 131، ‌ذیل جملۀ: اللهم انی أسئلک باسمک یا أحد یا واحد).

4- ناسخ التواریخ (جزء پنجم، احوالات امیرالمومنین (علیه‌السلام)).

5- حکمت الهی، مهدی الهی قمشه‌ای (ص 270، ‌انتشارات اسلامی).

6- رجال نیشابوری (به نقل از روضات الجنات، ‌ج6، ص 61).

7- کلمات المحققین (ص 161).

از آن رو که در مصادر اصلی، اثری از این حدیث در دست نیست و در کتب منقولۀ متاخر بدون سند نقل شده، ‌در انتساب و صدور آن می‌توان تردیدی جدی کرد، ‌تا آن جا که برخی از پژوهشگران، ‌به طور قطع، آن را ساختگی دانسته‌اند. هاشمی خطیب از کتاب نتایج المطالعات و ثمرات المراجعات، نوشتۀ سید محمد مهدی کاظمی، دربارۀ این حدیث، چنین نقل کرده است: «فی نفسی من هذا الحدیث شیء و جل ظنی أنه من وضع الصوفیة و إن أورده جمع من علماء الفریقین فی کتبهم. کما عرفت»[4].

 

در عبارات فوق چنانچه می‌بینیم، اولا برخلاف سخن صاحب کتاب منهاج البراعه، کتابهای کشکول شیخ بهایی و سفینه البحار مرحوم محدث قمی، به عنوان ناقلان چنین حدیثی ذکر نشده‌اند. ثانیا نویسنده به بیانی از سید محمد مهدی کاظمی اشاره می‌کند که ایشان اظهار نظر می‌کند که این حدیث را صوفیه ساخته و پرداخته‌اند، ولو اینکه برخی از علمای فریقین آن را در کتابهایشان آورده باشند.

 

بررسی شرح بر این حدیث منتسب به علامه حلی:

در سال 1392، کتابی به نام «جام مرصع»، مشتمل بر 27 شرح بر حدیث حقیقت، توسط سید محمود طاهری گردآوری شده و از سوی انتشارات آیت اشراق در 688 صفحه به چاپ رسیده است. در این کتاب، شرحی را به علامه حلی رحمه ا... علیه نسبت می‌‌دهد. در معرفی این کتاب چنین آمده است:

http://ayateeshraq.com/wp-content/uploads/2018/01/Jame-Morasa-01.jpg?x76758

«کتاب حاضر مجموعه شروح حدیث حقیقت امیرالمومنین علی (ع) به قلم عارفان و عالمان مسلمان از علامه حلی تا علامه آشتیانی است. اگرچه حدیث حقیقت، مرسل است، اما لطافت کلام و ظرافت بیان تا آنجاست که جز امام نمی‏‌تواند آن را بر زبان جاری کند. در واقع آنچه را که حضرت علی (ع) به کمیل فرمود، آدرس حقیقت بود نه خود حقیقت؛ چرا که حقیقت را نمی‌‏توان شنید، بلکه باید دید؛ آن را نمی‌‏توان به کسی گفت، بلکه باید به او الهام نمود»[5].

 

همانگونه که دیده می‌شود، با عنایت به اقرار عمومی به عدم وجود سند برای حدیث حقیقت، انتساب شرحی بر این حدیث به علامه حلی، به عنوان یکی از توجیهات عظمت و بالنتیجه مقبولیت آن قلمداد شده است. اما آیا چگونه ممکن است علامه حلی شرحی بر تایید حدیثی نگاشته باشد که هیچ سندی برای آن ارائه نشده است ؟

 

در این خصوص به تحقیقی که توسط آقای مهدی مهریزی بر این شرح انجام شده اشاره می‌شود. در این تحقیق بیان می‌گردد که اگرچه در الذریعه و مکتبه العلامه الحلی، در ابتدا این شرح به علامه حلی نسبت داده شده، ولی در جای دیگری هر دو نویسنده، انتساب این شرح به علامه حلی را رد کرده‌اند و حتی مرحوم آقابزرگ این نسبت را دروغ قطعی می‌داند.

 

«سید محسن عاملی در «أعیان الشیعة» این رساله را از علاّمه حلّی دانسته است (اعیان الشیعه، ج5، ص406). شیخ آقا بزرگ تهرانی در «الذریعة» آن را از علاّمه حلّی می‌داند و آنجا که کتاب «کلمات المحقّقین» را معرّفی کرده، می‌گوید: رسالة شرح کلمات الخمس للحلّی أیضا (الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج18، ص113) و در جای دیگری از «الذریعة»، نخست آن را منسوب به علامه حلّی می‌داند؛ ولی در آخر سخن می‌نویسد: والظاهر بل المقطوع به کذب النسبة کما یتضح ذلک لکل من له معرفة بکلمات العلاّمة وطریقته، لا سیما وان فهرس مؤلفاته موجود ومضبوط ولیس فیه أثر لهذا الکتاب فلعلّه للمولی جلال الدوانی لأنّه یحیل الیه فی رسالة «خلق الأعمال» معبّرا عنه ب «شرح الکلمات الخمس» لأمیر المؤمنین علیه‌السلام (الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 13، ص 196). به نظر می‌رسد: استشهاد به سخن دوانی برای نسبت دادن رساله به وی پذیرفته نیست؛ زیرا وی اهل تحقیق را به «الکلمات الخمس» ارجاع می‌دهد، نه «شرح الکلمات الخمس». ..... . از سوی دیگر، در هیچ یک از مصادر، این رساله به محقّقِ دوانی نسبت داده نشده است. مرحوم علامه سید عزیز طباطبایی نیز در «مکتبة العلاّمة الحلّی»، نخستْ آن را منسوب به علاّمه معرّفی می‌کند و می‌نویسد: شرح حدیث الحقیقة، طبع منسوبا إلی العلاّمة الحلّی فی مجموعة «کلمات المحقّقین» سنة 1315 (مکتبة العلامة الحلّی، ص132). ولی در تعلیقات پایان کتاب، تردیدی در این نسبتْ روا داشته است و می‌نویسد: لم ینسبه أحد إلی العلاّمة الحلّی و طبع منسوبا له من دون ذکر مصدرٍ یعتمد علیه فی هذه النسبة (مکتبة العلامة الحلّی، ص245). همچنین در مقدمه «قواعد الأحکام» که از سوی انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تحقیق و نشر یافته، این رساله از آنِ علاّمه حلّی قلمداد شده است»[6].

 

نتیجه:

بر اساس تحقیق به عمل آمده در این نوشتار و جمع نظرات محققین در خصوص عبارات منتسب به حضرت علی علیه‌السلام خطاب به کمیل بن زیاد نخعی که به «حدیث حقیقت» معروف است، می‌توان قویا نتیجه گرفت که انتساب این حدیث به ایشان بعید و بلکه محال است. در این باره نکات زیر نیز به خواننده محترم عرضه می‌گردد:

 

  1. هیچ کسی در هیچ کتابی سندی برای انتساب این عبارات به کمیل و حضرت علی علیه‌السلام ذکر نکرده است و اولین بار در قرن هشتم در کتب وارد شده است.
  2. سیاق این عبارات بخصوص از حیث غامض و غیر قابل فهم بودن، به عبارات اهل عرفان شباهت دارد، نه مضامین معصومین علیهم السلام
  3. این عبارات به احتمال قریب به یقین از صوفیه و عرفا نقل و به حضرت علی علیه‌السلام نسبت داده شده است. علت انتخاب کمیل به عنوان راوی از سوی جاعلین، معروفیت او به صاحب سر بودن حضرت علی علیه‌السلام است تا این انتساب واقعی‌تر به نظر آید.
  4. جذابیت ادبی و ظاهر عالمانه این عبارات و همچنین اعتلای موضوع آن (جستجوی اصل حقیقت)، منجر به این شده که برخی از علمای شیعه در کتب خود به این شبه‌حدیث اشاره و از آن استفاده مد نظر نمایند؛ البته بدون ذکر سند.
  5. چنین به نظر می‌رسد که برخی از عبارات این شبه‌حدیث، در طول تاریخ پس از صدور آن مورد بهره‌برداری‌های ادبی و فاخرانه قرار گرفته است؛ از جمله اتخاذ لقب «صبح ازل» توسط میرزا یحیی نوری.
 

[1] روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محمدتقی مجلسی (ره) ، ج‏2، ص: 81

[2] منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، حبیب اله خوئی، ج‏19، ص: 247

[3] مجله پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع)، شماره 2 , مصطفوی، سیدحسن

[4] مهریزی، مهدی؛ (1390)، حدیث پژوهی، ‌قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ دوم

[5] جام مرصع، سید محمود طاهری، انتشارات آیت اشراق ،چاپ اول 1392

[6] شرح حدیث حقیقت، تحقیق مهدی مهریزی ، میراث حدیث شیعه، دفتر دوم، ص187

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۰/۰۴/۱۴
  • ۱۴۳ نمایش
  • مهدی گندم کار

بررسی حدیث

بررسی سندی

حدیث حقیقت

حدیث کمیل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی